خبر کوتاه بود: دکتر “علیرضا یلدا” استاد عفونی دانشگاه تهران دعوت حق را لبیک گفت.
باز هم ستاره ای دیگر از آسمان پر تلالؤ پزشکان پیشکسوت این مرزوبوم پر کشید و رفت. غرض از این نوشته بیان جایگاه، تجربه و تبحر ایشان نیست. حتی مقصود بنده برشمردن مصادیق اخلاق مداری ، سخن دانی و اهلیت استاد در فضل و دانش هم نیست.
در نظر نویسنده این سطور مهم ترین وجه تمایز استاد در میان کلیه پزشکان هم رده و همسالان و پیشکسوتان نه “تبحر” ایشان در طبابت، بلکه “تحرز” ایشان از طبابت بود.
استاد یلدا در مجامع علمی و پزشکی از جایگاه ممتازی برخوردار بودند، حتی گاهی از وی به عنوان پدر دانش بیماریهای عفونی ایران یاد می شد. اما زمانی که کهنسالی مانع همراهی و همقدمی با دانش روز پزشکی گردید هیچ کدام از این عناوین و القاب باعث نشد که با نخوت و تبختر به طبابت خود ادامه دهد.
استاد یلدا در زمان کهولت سن هرگز به صورت مستقیم به مداوای بیماران در مطب و درمانگاه بیمارستان نپرداخت؛ کاری که هرگز برای ایشان دشوار یا نشدنی نبود اما شاید به حرمت طبابت و قداست جان و سلامت بیماران از انجام آن ابا داشت. ایشان به مانند همه اساتید دیگر، به موقع و منظم، در گزارش های صبحگاهی حاضر می شد و با شیوه ای استادانه و البته در موارد لازم، تجربیات و اندوخته گرانبهای خود را در اختیار دانشجویان و دستیاران قرار می داد. هرگز در پروسه درمان بیماران شخصا مداخله نمی کرد و به دنبال حقنه کردن بالاجبار تجربه و دانش خود به دانشجویان و دستیاران نبود. پس از پایان گزارشِ صبحگاه، در دفترکار خود حاضر می شد و دانشجویان، دستیاران و سایر اساتید در صورت نیاز از مشورت و راهنمایی ایشان بهره می بردند. رفتاری در حد اعلای پرنسیپ و استادمنشی.
قطعا همه ما پزشکان با همکاران سالمند و پیشکسوتی مواجه شده ایم که تجربه آنها بر دانش شان پیشی گرفته و متاسفانه در دوره رشد شتابان حیطه های مختلف پزشکی، از تشخیص گرفته تا درمان، همچنان بر دریافت های درونی شان از بیمار و بیماری ها تکیه دارند و هرروز و هرروز، و برای بیماران مختلف، یک سری روش های تشخیصی و درمانی ثابت را تکرار می کنند. پزشکان مسن و با تجربه ای که با مدالیته های جدید سر ناسازگاری دارند و عموما به محض ورود بیمار به اتاق، تشخیص، البته انعطاف ناپذیر، خود را گذاشته اند!
استاد یلدا هرگز با تکیه بر جایگاه ، وجاهت ، سن و سال و تجربه اش به جنگ با دانش مدرن نرفت ، از روی تکبر و تصلب در مقابل پزشکی مبتنی بر شواهد جبهه نگرفت، نسبت به پزشکان جوان با نگاه بالا به پایین رفتار نکرد و فضل فروشانه تجربه خود را در مقابل دانش و ابزار امروزی به رخ نکشید.
شاید احتراز استاد از طبابت در ایام کهولت را بتوان نشانه ای از “تقوای حرفه ای” ایشان دانست. عملی که جایگاه عالی ایشان را متعالی می نمود و پرده از تهذیب نفس این شخصیت علمی و مجاهدت با نفس ایشان بر می داشت.
به امید آنکه خدای بزرگ در ایام کهولت و سالمندی و در مقابل تصلب و نخوت این ایام، یک چنین مناعت طبع، استغنا و بزرگ منشی به همه ما عطا کند.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
پاسخ بدهید
اولین نفری باشید که نظر می دهید