قبل از اینکه مصاحبه را انجام دهم، به این فکر می کردم که متن مقدمه ی مصاحبه را باید چگونه تنظیم کنم. به این فکر کردم که از کنکور سراسری سال ۸۷ شروع کُنم و آن اتفاقاتِ عجیبی که در مورد بومی گزینی رخ داد. بومی گزینی یک شبه ابلاغ شده بود و بسیاری از رتبه های برتر از راهیابی به رشته های برتر دانشگاه های تهران بازمانده بودند. منطق عجیبی که در خود تناقضات بسیار داشت. احمد معصومی، رتبه ی چهارم آزمون دستیاری پزشکی ۹۴، هم از جمله ی کسانی بود که در این بین از راهیابی به رشته ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران بازمانده بود و پس از اعتراضات بسیار، در تکمیل ظرفیتی که در بهمن ماه ۱۳۸۷ رخ داد، توانست وارد دانشگاه شود اما حدس نمی زدم در طول مصاحبه هم خودش دوباره این اتفاق را یادآوری کند.
احمد معصومی را از همان روزهای اول می شناختم. دانشجویی که به قطع می توان گفت هیچ گاه تک بُعدی باقی نبود. کارهای پژوهشی و مقاله نویسی اش را جلو می بُرد، همیشه شاگرد اول ورودی بود، کتابهای کتابخانه اش به جز درسی ها، رُمان است و تاریخ. حتی دستی به قلم هم دارد و یادداشت هایش را هم ورودی ها در نشریه ی ورودی و هم دانشگاهی در سایر نشریات دانشگاه خوانده اند. عاشق موسیقی سنتی است و کمتر کنسرتی از همایون شجریان را از دست داده است. بهتر است خودِ مصاحبه را بخوانید:
احمد سلام! قبلاً بهت تبریک گفتم. اینجا هم مجدد بهت تبریک می گم. یه چیز جالبی که به ذهنم رسید این بود که روز بعد از امتحان رزیدنتی، رفتی و تئاتر رابینسون کروزوئه رو تماشا کردی. آیا در حین تماشای تئاتر، یادِ دوران تحصیلت نمی افتادی؟ کسی نبودی که همه ش توی اتاقت بشینی و مُدام درس بخونی؟
مرسی. نه من هیچ وقت رابینسون کروزوئه نبودم. آدم مسلماً نمی تونه مدام پشت سر هم درس بخونه؛ من هم تفریحات خودم رو داشتم. گاهی رمان می خونم . یه تعداد سریال رو هم دنبال میکنم. به موسیقی سنتی هم خیلی علاقه دارم هر چند یکی از چیزایی که همیشه در موردش تاسف خوردم این بود که سراغ یادگیری ساز نرفتم. با خودتون هم نشریه کار می کردم. وقتیم که خیلی بیکار باشم فرانسه می خونم.دوستای خوبی دارم که هم تو سختیا کنارم بودن و هم تو شادیام.
احمد رتبه ی کنکورت چند بود؟
کنکورم ۱۲ منطقه ۲ ، ۲۹ کشور اما یه مسئله ای هست که می خوام بهش اشاره کنم، چیزی که هنوز وقتی یادش می افتم، بازم ناراحتم می کنه قضیه ی بومی گزینی بود. قضیه ای که یک شبه سر ما اومد و از اون دسته تصمیمات ناگهانی بود. من انتظار قبول نشدن نداشتم و وقتی نتایج اومد خیلی تعجب کردم. روزهای خیلی سختی برای من بود اما از اون سخت تر، جوابی بود که در حین اعتراضم بهم داده شد و اون این بود که «شما صلاحیت علمی پذیرش اون کد-رشته رو نداشتید»؛ از شنیدن این جمله خیلی اعصابم به هم ریخته بود. اما بعد قضیه تکمیل ظرفیت پیش اومد و از بهمن ماه اومدم دانشگاه علوم پزشکی تهران. شرایطی که تو علوم پایه داشتم واقعا سخت بود. واسه این که ۴ ترمه کنم و به بقیه بچه ها برسم گاهی مجبور شدم ۳ تا امتحانو تو یه روز بدم
من یادمه اولین چیزی که ازت شنیدم این بود که بچه ها می گفتن یکی اومده اسمش احمده و توی کلاس زبان امروز، انگلیسی رو با یه لهجه ی عالی صحبت می کرده.
(می خندد) آره بهم گفته بودی. دلم واقعا برای اون روزهایی که همه با هم بودیم تنگ میشه.
خُب از کی برای امتحان دستیاری شروع کردی؟
من استاژری رو چهار ترمه کردم و درس خوندنم برا پره انترنی تقریبا در ادامه رزیدنتی قرار گرفت.شیش ماه قبل از پره رو داشتم برای مطالعه.در واقع از مهر ۹۲ مطالعه رو شروع کردم. یک فاصله یکی دو ماهه بعد از پره رو استراحت کردم. از خرداد ماه شروع کردم. از مهر و آبان مسئله جدی تر شد چون وارد بخش داخلی شده بودم و کار سنگین شده بود و عملاً بعدازظهرها وقتی برای کارهای دیگه زیاد نمی موند و باید درس می خوندم مثلاً دیگه کار مقاله و اینا رو کمتر انجام می دادم. خیلی سراغ فیلم و سریال نمی رفتم.
فکر کنم این رتبه ی ۴ دستیاری بدترین رتبه ت تو پزشکی بود. علوم پایه ۱ شدی، پره ۱ شدی. انتظار داشتی دستیاری هم یک بشی؟
والا انتظار تک رقمی رو بعد از اومدن جواب های سوالات داشتم.
برای امتحان چی خوندی؟
من داخلی و جراحی کتابای افورت لس تالیف دکتر پری خدام رو خوندم. زنان و زایمان رو از جزوات پارسیان دانش و اطفال رو از کتاب دکتر کرمی خوندم. در مورد مینورها هم از کتابهای دکتر کرمی استفاده کردم.
نمونه سوال می زدی؟
آره. سوالات سری Think & learnدکتر کرمی رو زدم. سوالات گزینه برتر رو هم می زدم.
الان اگر دوباره بخوای برای رزیدنتی بخونی، چه کارایی رو انجام نمی دی؟ چه کارایی رو انجام می دی؟
شاید یک سری از کتابها رو نمی خوندم که به علت سنگینی حجم، در دوره کردن فشار زیادی بهم وارد کرد. به نظرم کتابها هر چه سبک تر باشند تا دفعات بیشتری قابل مرور کردن باشند، نتیجه بهتری خواهند داد. در ضمن شاید وقت بیشتری روی سوال زدن می گذاشتم.
دوره ی مطالعه ی رزیدنتی، واقعا پر استرس بود. شاید لازم نبود این قدر عجله می کردم برای امتحان دادن و خودمو خسته می کردم .بارها موقع خوندن احساس نا امیدی و خستگی کردم.اگه بر می گشتم به سال قبل و شرایطی که توش باید درس می خوندم رو می دونستم ممکن بود امتحان دادن رو به سال ۹۵ واگذار کنم. به هر حال خدا رو شکر به اون نتیجه ای که می خواستم رسیدم.
آخرین کتابی که خوندی؟
پنین اثر ولادیمیر ناباکوف.
آخرین آلبوم موسیقی که گرفتی؟
مستور و مست همایون شجریان که در اواخر دوره ی امتحان رزیدنتی بود.
خب نظرت راجع به حواشی اخیر پیرامون پزشکان نظرت چیه؟
این فضایی که علیه پزشکا درست شده به نظرم دور از انصافه.اگر که بعضی از پزشکای ما فقط دنبال منافع مالی هستن به خاطر اینه که جامعه اینا رو این طوری پرورش داده. این طور نیس که بگیم همه خوبن و تنها قشر پزشکه که به دنبال سر کیسه کردن مردمن. البته شاید حساسیتی که نسبت به پزشکا وجود داره تا حدی طبیعی باشه چون به هر حال کار ما برخورد با افراد بیماره و با سلامتی مردم سروکار داریم. اینم بگم با این ذهنیت که ما تافته ی جدا بافته و بری از اشتباهیم هم به شدت مخالفم.
حالا که تقریباً در حال اتمام پزشکی عمومی هستی، نظرت راجع به آموزش در دوره ی پزشکی عمومی چیه؟
در آموزش البته مشکلات زیادی وارده. در دوره ی استاجری منابعی که معرفی می شه منابع مشترک با دوره ی رزیدنتیه. کوریکولوم اصلاً خوب تعریف نشده است. اساتید انتظار دارن تو چیزی رو بلد باشی که رزیدنتا باید بلد باشن. آموزش پزشکی عمومی در دانشگاه های بزرگ تر بیش تر از بقیه ی جاها زیر سوال رفته است؛ کار توی درمانگاه و کلینیک هم به ما آموزش داده نمی شود. در اینترنی هم خیلی جاهابه عنوان نیروی کار از ما استفاده می شه بدون این که اون مزایای نیروی کار رو داشته باشیم. به زبان ساده abuse می شویم و از طرف دیگر قوانینی که مدام در حال تغییره هم استرس زیادی به دانشجوها وارد میکنه.
از دوستات کیا امسال امتحان دادن و رتبه هات چند شد؟
علی بنفشه افشان ۱۸ و سید مسعود میرقربانی ۱۰۹٫
متشکرم احمد! امیدوارم همینطور موفق بمونی و رتبه های خوبت رو در امتحانات برد تخصصی و فوق تخصصی ببینیم.
پاسخ بدهید
1 نظر برای مطلب "گفتگوی اختصاصی صدای پزشکان با احمد معصومی، رتبه ی چهارم آزمون دستیاری سال ۹۴: به من گفتند صلاحیت علمی برای پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران را نداری!"
عالى، باعث افتخار هستید