نوشته دکتر پاملا ویبل
سپتامبر ۲۰۱۸ (شهریور ۱۳۹۷)
خودکشی یک پزشک دیگر
او یک پزشک ورزشکار در واشنگتن بود، یک جراح با مهارت، با مقالات علمی بیشمار، او جراحان ارتوپد را در گوشه کنار دنیا آموزش میداد و یک پزشک برتر برای تیمهای ورزشی حرفهای و شرکت کنندگان المپیک بود.
دکتر بنجامین شافر همه چیز داشت.
همچنین او فراتر از یک جراح بینظیر بود، او مهربان، دوست داشتنی بود و با هرکس میتوانست ارتباط برقرار کند: از بچه ها تا قضات دادگاه عالی. او جذاب و شوخطبع بود وانرژی زیادی داشت که به بقیه هم منتقل میکرد. فراتر از همه اینها، او عاشق کمک کردن به مردم بود. مردم با درد و ناراحتی به او مراجعه و با خنده مطب وی را ترک میکردند. آنها به او Dr.Smiles میگفتند.
بن زندگی خیلی خوبی داشت زمانی که خودکشی کرد، بنابراین چرا او مرد؟
در زیر لبخند همیشگی او، بن یک زندگی آکنده از اضطراب را در بین موفقیتهای حرفهایش پنهان کرده بود. او تازگی مصرف داروهای ضداضطراب را طبق دستور پزشک کنار گذاشته بود و از بازگشت اضطراب (rebound anxiety) و بیخوابی رنج میبرد. هر شب تنها چند ساعت میخوابید و هر روز صبح به جراحی و ویزیت بیماران میپرداخت. سپس روانپزشک او بازنشسته شد و او تحت درمان روانپزشک دیگری قرار گرفت. هشت روز قبل از مرگ، روانپزشک او دو داروی جدید برایش تجویز کرد که بیخوابی وی را تشدید کرد، اضطرابش بیشتر شد و به بدبینی (paranoia) منجر شد. به او گفته شده بود که تا پایان عمر باید دارو مصرف کند. بن هراس داشت که هرگز یک زندگی معمولی را تجربه نخواهد کرد. او به خواهرش گفت این “پایان بازی” (Game Over) است.
بن گفته بود که افکار خودکشی دارد، نحوهی آن را نیز برنامهریزی کرده بود، اگرچه به روانپزشک خود گفته بود که به آن عمل نمیکند. بن میدانست که باید در بیمارستان بستری شود اما او ترسیده بود. او از اینکه بیمارانش، حرفهاش و ازدواجش را از دست بدهد و از اینکه همکارانش، بیمارانش، تیمهای ورزشی و بازیکنان پی به بیماری او ببرند و او را طرد کنند وحشت زده شده بود.
شب قبل از مرگ بن درخواست مرخصی تا پایان هفته کرد. همکارانش از او حمایت میکردند و موافقت کردند، اما او شرمنده بود. او آن شب خوابید اما صبح با خستگی زیاد بیدار شد. در ۲۰ ماه می ۲۰۱۵، پس از اینکه پسرش را به مدرسه رساند، به خانه برگشت و خودش را به دار آویخت.او هیچ یادداشتی به جا نگذاشت و همسر و دو فرزندش را تنها گذاشت.
پنهان کردن اضطراب مزمن
من با بن احساس صمیمیت و خویشاوندی دارم، بخشی به خاطر اینکه من نیز از اضطراب مزمنی رنج میبرم که آن را زیر دستاوردهای علمی پنهان کردهام، اما عمدتا به خاطر اینکه من یک پزشک شاد هستم که زمانی افکار خودکشی داشتهام. در سال ۲۰۰۴، من فکر میکردم که من تنها پزشک با افکار خودکشی در جهان هستم، تا سال ۲۰۱۲ هنگامی که در مراسم ختم سومین پزشکی که در شهر کوچک من خودکشی کرده بود حضور داشتم. با وجود اینکه نحوه مرگ وی را همه میدانستند، هیچ کس کلمه خودکشی را بلند به زبان نمیآورد. اما همه از خود میپرسیدند “چرا؟”
من نیز میخواستم بدانم چرا. بنابراین شروع به شمارش خودکشی پزشکان کردم. در عرض چند دقیقه ده تن را نام بردم. طی پنج سال یک لیست ۵۴۷ نفره داشتم و ابتدای سال ۲۰۱۸، ۷۵۷ پزشک در لیست من بودند. امروز این عدد ۱۰۱۳ است.
آمار بالای خودکشی پزشکان از سال ۱۸۵۸ گزارش میشده است. با وجود گذشت ۱۶۰ سال، به علل ریشهای این خودکشیها پرداخته نشده است. خودکشی پزشکان یک بحران جهانی بهداشت عمومی است. بیش از یک میلیون آمریکایی سالانه پزشک خود را به دلیل خودکشی از دست میدهند.
از ۱۰۱۳ خودکشی، ۸۸۸ مورد آن پزشک و ۱۲۵ نفر دانشجوی پزشکی بودند. در دفتر ثبت من ۸۶۷ نفر آمریکایی و ۱۴۶ نفر از سایر کشورها بودند که جراحان و سپس متخصصان بیهوشی بیشترین آمار خودکشی را داشتهاند.
در لیست من، به ازای هر زنی که با خودکشی فوت کرده است، چهار مرد را از دست دادیم. روشهای خودکشی بسته به تخصص، محل زندگی و جنسیت متفاوت است. زنان مصرف بیش از حد دارو را ترجیح میدهند. در آمریکا مردان از اسلحه استفاده میکنند. در نیویورک سقوط از ارتفاع محبوب است. در هند، پزشکان خود را از پنکه سقفی دار میزنند. متخصصین بیهوشی مرد در معرض بیشترین خطر قرار دارند. بیشتر متخصصین بیهوشی overdose میکنند و بسیاری از آنها در پاویون مرده یافت شدند.
خودکشیهای پزشکان در طی شش سال توسط خانواده، دوستان و همکارانی که متوفی را میشناختند برای من فرستاده شد. پس از صحبت کردن با هزاران پزشکی که افکار خودکشی داشتند روی خط تلفن غیررسمی که برای کمک به پزشکان در معرض خودکشی درست کرده بودم(informal doctor suicide hotline)، الگوهای غیرمنتظرهای را کشف کردم که بسیاری از آنها اختصاصی پزشکان بود.
افکار عمومی باور دارند که پزشکان موفق، باهوش و پولدار هستند و مشکلاتی را که بقیه مردم دارند تجربه نمیکنند. از نظر بیماران، غیرقابل باور است که پزشکان بالاترین نرخ خودکشی را بین تمام حرفهها دارند.
حتی عجیبتر اینکه پزشکان “خوشحال” خودکشی میکنند. بسیاری از پزشکانی که خودکشی میکنند به نظر میرسد که خوشبینترین، با انرژیترین و بااعتماد به نفسترین انسانها هستند. در حالی که تازه از شهربازی برگشتهاند یا بلیط مسافرت خانوادگی خریدهاند یا پس از اتمام یک جراحی موفقیتآمیز، و چند ساعت بعد به سر خود شلیک میکنند.
پزشکان استاد مخفیکاری و جداسازی احساسات هستند.
به نظر میرسد که بعضی از خوشحالترین مردم، به خصوص آنها که زمان زیادی را صرف خوشحال کردن دیگران میکنند، در حال پنهان کردن ناامیدی خود هستند. خواندن این قسمت از کتاب “راهنمای روانپزشکی” ۱۸۵۸ من را به یاد همکاران بااستعدادی میاندازد که با خودکشی از دست دادهام: “کارلینی که یک بازیگر معروف فرانسوی بود با یک پزشک که او را نمیشناخت در مورد احساس غمگین عمیقی که گاهی حس میکرد صحبت کرد. دکتر ضمن چند توصیه دیگر به او گفت: “چنانچه تماشای کارلینی غصه تو را برطرف نسازد، باید تحت بررسی عمیقتری قرار بگیری!” بیمار بیچاره فریاد زد: ” من همان کارلینی هستم که تماشای من را به خودم توصیه میکنی، و درحالی که میتوانم کل پاریس را بخندانم، خودم قربانی افسردگی هستم.”
عواقب پیگیری بیماری روانی برای پزشکان بسیاری از پیشروان الهامبخش ما (هنرمندان، بازیگران و حتی پزشکان) از بیماری روانی رنج میبرند.
دانشجویان هنگامی که وارد دانشکده پزشکی میشوند سلامت روانی مشابه یا حتی بهتر از همسالان خود دارند. خودکشی یک خطر شغلی در پزشکی است. پزشکان در طی حرفه خود به خصوص در طب اورژانس دچار PTSD میشوند. مرگ بیماران حتی اگر بدون هیچ خطای پزشکی باشد، ممکن است منجر به احساس گناه و عذاب وجدان شود. خودکشی مجازات نهایی خود فرد است انسانها اشتباه میکنند. هنگامی که پزشکان اشتباه میکنند، به طور عمومی در دادگاه، تلویزیون، روزنامه و فضای مجازی مقصر شناخته میشوند، به عنوان پزشک، ما نیز از اینکه به فرد دیگری غیرعمد آسیب بزنیم تا آخر عمر رنج میبریم.
مقصر دانستن پزشکان خودکشی را افزایش میدهد. موسسات پزشکی از کلماتی مانند “فرسودگی” و “پشتکار” استفاده میکنند تا پزشکان را مقصر جلوه دهند و باعث شرمندگی آنها شوند در حالی که از مسیٔولیت خود در ایجاد شرایط کاری غیرانسانی فرار میکنند. هنگامی که پزشکان برای زخمهای روحی که در حین طبابت به آن دچار شدهاند مجازات میشوند، آنها ناامیدتر میشوند.
اگر پزشکان درخواست کمک کنند نیز با خطر برخورد انضباطی مواجه میشوند. پزشکان به درستی از عدم رعایت رازداری هنگام دریافت خدمات سلامت روان میترسند، زیرا مکالمه خصوصی آنها با درمانگر ممکن است به نظام پزشکی منتقل شود یا ناظر آنها از طریق پرونده الکترونیکی به طور غیرقانونی به آنها دست یابد. بنابراین پزشکان به شهر دیگر مراجعه میکنند، پول نقد میپردازند (در مقابل کارت اعتباری که قابل پیگیری است) و از اسامی جعلی استفاده میکنند تا مراجعه خود را از هییٔت بورد، بیمارستانها و بیمهها پنهان کند.
پزشکان اغلب با اخلاق پزشکی قابل تحسین تا روز آخر بیماران خود را ویزیت میکنند، آزمایشات را میبینند و دستورات لازم را میدهند. بسیاری از خود نامههای عذرخواهی از خانواده، دوستان و همکاران بر جای میگذارند که در آن دلایل خودکشی خود را شرح میدهند. یک جراح ارتوپد تنها نوشت :”متاسفم که نمیتوانم همه را درمان کنم.”
پزشکان خودکشی میکنند تا درد خود را خاتمه دهند، نه اینکه بخواهند بمیرند. خودکشی قابل پیشگیری است اگر ما برچسب زدن، پنهان کاری و مجازات را متوقف کنیم. بدون حمایت، پزشکان تصمیمات تکانشی و بدون فکر قبلی برای خاتمه درد خود میگیرند. من از بسیاری از پزشکان مردی که پس از خودکشی زنده مانده بودند پرسیدم “چه مدت پس از تصمیم به خودکشی آن را اجرا کردی؟” جواب: ۳ تا ۵ دقیقه.
نادیده گرفتن خودکشی پزشکان به خودکشیهای بیشتر میانجامد. بیایید اقدامات را تا دقایق آخر زندگی یک پزشک به تعویق نیندازیم. خودکشی اکثر پزشکان دلایل متعدد دارد و زنجیرهای از حوادث در ماهها یا سالهای قبل را در بر میگیرد. پس به داد پزشکان “خوشحال” برسید، به خصوص جراحان و متخصصین بیهوشی مرد، که کمترین احتمال درخواست کمک را دارند.
آسیب نرسانید
تماشای مستند “آسیب نرسانید” (Do Not Harm) را به شما توصیه میکنم. رابین سیمون، برنده دو جایزه امی، دو فرد را که پس از یک تراژدی با هم آشنا شدهاند دنبال میکند و به دنبال روایت فرهنگ مسمومی است که زندگی پزشکان و بیماران را به خطر میاندازد.
ترجمه : دکتر بابک اسعدپور
منبع : MEDSCAPE
پاسخ بدهید
اولین نفری باشید که نظر می دهید