یادداشت

خطا‌های شناختی در زمان بحران

خطاهای شناختی که ترجمه‌ی عبارت Cognitive Biases است، بحثی مفصل در مبحث تفکر نقادانه و استدلال بالینی است. هدف در تفکر نقادانه رسیدن به فراشناخت یا Metacognition، برای تسلط بر پروسه‌ی پیچیده فکری خویش است. اما چرا چنین مباحثی در زمان بحران اهمیت پیدا می‌کنند؟ بگذارید با یک مثال ساده شروع کنم. فرض کنید برای یک گردش تفریحی به یک منطقه کوهستانی مراجعه کردید، ناگهان متوجه میشوید بهمنی از ارتفاعات شروع شده و در حال حرکت به سوی شماست، فرصت برای تصمیم گیری اندک است و نتیجه‌ی تصمیمات مرز بین مرگ و زندگی را مشخص می‌کند. خبر خوبی که برای شما دارم این است که مغزتان با پروسه‌ی فکری سریع در کسری از ثانیه تصمیمی خواهد گرفت و خبر بدی که برای شما دارم این است که این تصمیم به احتمال زیادی خالی از اشکال نیست ولی در زمان اندکی که دارید تنها تصمیم قابل اتخاذ است. در این شرایط است که پدیده‌ای به نام Expert intuition به دادتان خواهد رسید. فردی که از قبل با احتمالات مختلف برخورد داشته و با پروسه‌ای منطقی همه‌ی راه هارا بررسی کرده و در زمان بحران، نتیجه‌ی پروسه‌ی فکری قبلی خود را به شکل شهودی (Intuitive) استفاده می‌کند. مغز شما در زمان بحران تنها هدفش حفظ شما از گزند خطرات است ولی از آنجاییکه پاره ای از خطرات و عواقب آنها برای مغزی که قبلا آن را تجربه نکرده ناشناخته است احتمالا تصمیمی که خواهد گرفت تصمیمی نامناسب خواهد بود. حال برگردیم به زمانی که بهمن را به سلامت پشت سر گذاشتین ولی مسیر برگشتتان توسط بهمن مسدود شده. در این شرایط شما به تصمیم لحظه‌ای نیاز ندارید بلکه به تصمیمی احتیاج دارین که تمامی جوانب آن را بررسی کرده باشین یا به اصطلاحی اکنون احتیاج دارین از پروسه‌ی فکری شهودی سریع مغزتان به پروسه‌ای حساب شده تر روی آورید. اینجاست که بحث خطاهای شناختی به شکل بسیار مهمی مطرح می‌شود.

از مثال کوه و بهمن عبور کنیم و به شرایط امروزمان بازگردیم، اپیدمی COVID-19. به عنوان فردی که به مباحث خطاهای شناختی و تفکر نقادانه علاقه‌مندم در این روزها بیشتر از هر موقعی، جای خالی آن ها را در سطح جامعه احساس کردم. چه شایعاتی که شکل نگرفت، چه درمان های قرون وسطایی که پیشنهاد نشد و چه افرادی که از غار بیرون نیامدند و شروع به ارائه‌ی راهکار نکردند. واقعیت تلخ‌تر اما این بود که در این روزها دروغ سریعتر در جامعه پخش می‌شد و حقیقت اینرسی بیشتری برای پخش شدن داشت. من هم مثل همه شما همواره از افرادی که با عناوین مختلف در زمینه‌ی پزشکی و سلامت که با جان مردم سر و کار دارد، اظهار نظر می‌کنند بیزارم! اما اعتقاد دارم راهی که برای مقابله با این افراد انتخاب کردیم اشتباه است. مقابله با چنین تفکراتی با حمله کردن به افراد و تفکراتشان شاید برای ما احساس بهتری به ارمغان آورد ولی بی شک بازی در زمین حریف است.

بحث خطاهای شناختی در اپیدمی اخیر و اقدامات عمومی در برخورد با آن بسیار گسترده تر از آن است که شایر به نظر برسد. سعی بنده بر این است با اشاره به دو مورد صرفا گوشه‌ای از این مهم را روشن سازم. در مبحث خطاهای شناختی یکی از خطاهای شناخته شده، Visceral Bias است که ترجمه‌ی آن به خطای احشایی شاید خیلی ملموس نباشد ولی خودمانی‌ترش می‌شود «از شکمش در آورد!». وقتی فضای منفی یا مثبتی یک مسأله را احاطه کند، برداشت و تفکر مارا هم تحت تأثیر قرار می‌دهد. این گونه است که در گسترش اخبار و توصیه‌های پیرامون COVID-19، قبل از اینکه صحت و سقم مطلب ارائه شده سنجیده شود، جو روانی آن تأثیر این خبر بر ما را تعیین کرده است، هرچه با آب و تاب بیشتری موضوعی را به خوردمان دادند، با روی گشاده تر از آن استقبال کردیم. تشبیه بیمارستان به خط مقدم و پزشکانی که تا دیروز از هیچ بی‌مهری در امان نبودند به سربازان نیز ریشه در ایجاد جو روانی دارد که واقعیت یا کاستی های سیستم پشت آن خود را پنهان می‌کند.

 خطای دیگری شاید بر همه ملموس تر بوده، Commission Bias یا خطای عملگری بوده. این خطا باعث می‌شود احساس کنیم انجام دادن عملی، صرف انجام دادنش مفید است و انجام ندادنش عامل ضرر است. مثال قابل لمس آن را هرروز در کوچه و خیابان میبینیم، افرادی که با ماسک های موثر مثل n95 و ماسک سه لایه یا حتی ماسک‌های  غیر موثری مثل ماسک‌های پارچه‌ای که بیشتر کابرد زیبایی دارند در خیابان رفت و آمد می‌کنند. همه‌ی این افراد احساس می‌کنند صرف استفاده از ماسک اقدامی در مقابل بیمار شدن است و امتناع از آن عاملی تهدید آمیز. واقعیت این است که از همان روزهای اول تمامی توصیه ها برای استفاده از ماسک مشخص بود و هیچ کجا استفاده از ماسک n95 در خیابان جزو توصیه ها نبود ولی گاها انجام ندادن پاره‌ای از اقدامات برای ما سخت تر است حتی اگر ثابت شده باشد که انجام ناصحیح آنها ضررش بر منفعتش می‌چربد. موج دوم این اقدامات را در خرید بی ‌رویه داروها و مکمل ها برای پیشگیری از بیماری دیدیم. استفاده از هیدروکسی کلروکین برای پیشگیری (که از عجایب بود!!!) و ویتامین D که امید دارم این اپیدمی مقدمه‌ای بر پایان کمبود آن در جمعیت ایران شود ولی همزمان بیم آن دارم موارد توکسیسیتی آن در روزهای آتی شروع به افزایش کند. همه‌ی اینها گواهی بر این است که در این شرایط تفکر عمده پذیرای اقدامات ساده‌ای مثل شستن مرتب دست‌ها و عدم خروج ضروری از خانه نیست و عملگرایی در سطوح فراتر را طلب می‌کند. این عملگرایی هم طیف وسیعی را در بر می‌گیرد از ماسک و دستکش تا روغن بنفشه!! یا حتی صف بستن برای اندازه‌گیری دمای بدن  در میدان انقلاب تهران!!

در نهایت بیان کنم که در جو کنونی عرصه بر گسترش تحلیل نقادانه اطلاعات تا حدودی تنگ است و این شاید اندکی ساده‌انگارانه باشد که بخواهیم جامعه را در بهبوهه‌ی این بحران با این مباحث مواجه سازیم؛ ولی کنکاش و ریشه یابی رفتارهای اجتماعی در برخورد با این دست بحران ها وظیفه‌ی هر پزشک است چرا که خوشبخاته یا متاسفانه بار آموزش این مسائل این روزها بر دوش ما گذاشته شده و امیدی نمی‌رود سیستم آموزشی ما در آینده‌ای نزدیک اهمیت گسترش این دست برخورد با مسائل را در آموزش کلان خود جای دهد. ریشه یابی و شناخت این خطاها تنها راه مقابله با آنهاست، تا ندانیم چه عاملی جامعه را به سمت اقداماتش سوق می‌دهد، نخواهیم توانست با افرادی که در این شرایط دست به سواستفاده از افکار عمومی برای منافع شخصی خود می‌زنند، مقابله کنیم.

درباره نویسنده

پویا باستانی

دانشجوی سال ۷ پزشکی
دانشگاه علوم پزشکی تهران

پاسخ بدهید

اولین نفری باشید که نظر می دهید

مرا مطلع کن از
avatar
wpDiscuz
Powered by Themes24x7