دهمین نشست از نشستهای ماهانه «کارگروه عدالت در سلامت»، دوشنبه ۴ آبان ساعت ۱۴:۳۰ در مرکز رشد استعدادهای درخشان دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد. موضوع این نشست “سلامت مهاجران در ایران” بود.
خانم سارا رضایی نماینده جمعیت خیریه مردمی-دانشجویی امام علی(ع) در ابتدای این جلسه به شرح مختصری از فعالیتهای این مجموعه پرداختند:
طبق آمار رسمی وزارت بهداشت ۸۵۰ هزار مهاجر افغان رسمی در داخل کشور وجود دارند که ۲۲۰ هزار نفر از این مهاجرین جزو اقشار آسیب پذیر محسوب می شوند و حالا باید به برنامه ریزی سلامت و درمان این مهاجران توجه شود که چگونه انجام گرفته است، از مرداد ماه هم این وعده داده شد که قرار است مهاجرین مجاز تحت پوشش بیمه قرار بگیرند ولی تا این لحظه به اجرا در نیامده و در مجلس در مورد آن بحث می شود و جا دارد که مسئولین توجه کنند که عدم توجه به درمان و وضعیت سلامت مهاجرین چه عواقبی را برای خود جامعه ما خواهد داشت، معضلاتی که ما در زمینه درمان مهاجرین مشاهده کردیم. این بود که هزینه درمانی مهاجران که اکثرا افغان هستند ۳ الی ۴ برابر یک هزینه های آزاد شهروند ایرانی است. این هزینه درمان و سپس دارو در توان بسیاری از این خانواده های مهاجر نیست. موضوع مهم تاثیر وضعیت سلامت مهاجران بر همه اعضای جامعه است و این که مدیران و کادر سلامت چه برنامه هایی در حوزه آموزشی و پیشگیری از بیماری ها برای مهاجرین آماده کرده است ؟ یا قوانینی که در حوزه تنظیم خانواده و کنترل جمعیت برای کشور اجرا می شود چه عواقبی برای مهاجرین خواهد داشت. این که رشد بی رویه جمعیت را در مناطق حاشیه نشین که مهاجران ساکن هستند شاهد خواهیم بود. موضوع دیگر این که بسیاری از عواملی که موجب بیماری می شود مسائل محیط زیستی می باشد؛ اینکه مناطقی که مهاجرین هستند در حاشیه شهرهای کشورمان به صورت غیرقانونی و در نتیجه خدماتی که شهرداری برای پاک سازی می دهد آنجا ارائه نمی شود و جدا از مسئله بشر دوستی و انسان دوستی باید این نکته مورد توجه قرار بگیرد که اگر بیماری در آن مناطق شیوع پیدا کند کل شهر را تهدید میکند. ما یک سری از راهکار ها را در مقیاس پایلوت ارائه دادیم که اگر موفق آمیز بود در سطح کلان تر به صورت اجرایی در می آید. اولین پدیده آموزش می باشد، جدا از فقر مالی فقر فرهنگی بسیار زمینه ساز شیوع بیماری ها است، مثلا آموزش هایی شامل بهداشت باروری برای مادران، بهداشت بلوغ، پیشگیری از ایدز را که لازم می باشد؛ آموزش دادیم. موضوع دیگر پیشگیری بوده است که ما اخیرا به کمک پروژه های مشترک با دانشجویان پزشکی و پزشکان یک سری غربالگری ها را انجام داده ایم و همچنین آموزش کادر درمانی و بهداشتی برای برخورد مناسب با مهاجران نیز نکته ای حائز اهمیت است. اگر ما یک نگاه کل نگر و جامعه نگری داشته باشیم ما نمیتوانیم مانع جنگ یا آواره شدن مردم کشورهای دیگر بشویم که اکنون هم در چند کشور خاورمیانه در حال وقوع است اما اگر ما در زمینه صلح و انسان دوستی قدم های کوچکی برداریم زمینه ساز حرکت های اجتماعی بزرگی خواهد بود و ما باید دیگر کسی را با اتیکت های مهاجر، پناهنده، افغانی یا پاکستانی نام ننهیم و آن ها را به عنوان یک انسان در نظر بگیریم و آن ها را برای یک جبر جغرافیایی که در آن طرف یک مرز به دنیا آمده سرزنش نکنیم و اینکه وظیفه ما برای اینکه حقوق انسانی آنها رعایت شود،چه چیزی می باشد نیز قابل توجه است و به نطر من ما با این قدم های کوچک مان می توانیم در راستای صلح جهانی و عدالت قدم های بزرگی بر داریم .
در ادامه جلسه آقای جلال کریمیان مدیر عامل انجمن دوستداران کودک پویش در مورد زیست مهاجرین افغان توضیحاتی دادند:
به نمایندگی از انجمن دوستداران کودک پویش اینجا آمدهام و خوشحالم که در جمع جامعه پزشکی هستم. باعث خوشحالی است که به این بهانه پیوندی بین فعالان اجتماعی و جامعه پزشکی برقرار میشود. جامعه پزشکی، علیرغم انتقاداتی که به آن وارد میشود؛ یکی از دغدغه مند ترین و باهمتترین اقشار جامعه هستند. جامعه پزشکی جایی که خواسته کاری را انجام بدهد، در نسبت به سایر اقشار کشور بهتر انجام داده.
ما در انجمن پویش از ۸ سال پیش شروع با آموزش کودکانی شروع کردیم که نیاز به آموزش داشتند ولی امکان حضور در مدارس را نداشتند. کودکان افغان تا پیش از امسال بدون داشتن مدرک اقامت نمیتوانستند در مدارس حضور داشته باشند. یعنی بیش از نیمی از بچههای افغان آموزش نمیدیدند. آن زمان با این نیازسنجی شروع کردیم و اکنون بهجایی رسیدیم که در امور مربوط به خانواده، بهداشت، مددکاری، تعلیم و تربیت خانواده و سوادآموزی مادران و پدران وارد شویم.
ابتدا در مورد این صحبت میکنم که با دیدگاهی کل محور هر جا پا گذاشتیم، نتایج بهتری گرفته ایم. متخصصین بهداشت عمومی و پزشکی اجتماعی نیز ضمن فاصله گرفتن از بحث درمان با نگاهی جامع محور و جامعهمحور به بررسی مشکلات بهداشتی و درمانی مردم میپردازد و این باعث تولید این نوع دغدغههای اجتماعی میشود. ازاینجهت جامعه پزشکی در نهادمند کردن این موضوع خوب پیش رفته و مخصوصاً در نسبت به جامعههای علمی دیگر. همینطور نهادینه شدن درس اخلاق پزشکی نیز نشان از آن دارد که جامعه پزشکی بیشتر دغدغههای خود را دنبال کردند.
وضعیت مهاجرین به لحاظ بهداشتی و درمانی وضعیت خوبی نیست. اما باید زمینه زندگی مهاجرین که پایه درمان و آموزش و … است نیز شناخت. وضعیت مهاجر افغان دو عنصر اصلی دارد. عنصر فقر و عنصر عدم حمایت اجتماعی. فقر که مشخص است. عدم حمایت اجتماعی در عدم دسترسی به پوشش های اجتماعیای که سایر شهروندان به طور معمول به آن دسترسی دارند خلاصه میشود. مثل بیمههای مختلف و بحث های بهداشتی. هر دوی این عناصر در فضای جامعه ما با از بین رفتن منزلت فردی و اجتماعی مهاجرین در زندگی روزمرهشان همراه شده است. یعنی یک فرد مهاجر افغان وقتی وارد جامعه ما میشود در عین حال که با فقر و نبود امکانات حمایتی درگیر است؛ مهم تر از آن با رفتارهای غیر انسانی ما مواجه میگردد که تحت عناوین مختلف اتفاق میافتد؛ من جمله اشغال موقعیت های شغلی در ایران، ایجاد عدم امنیت در کشور و … که البته هر کدام پاسخ خود را دارد. اما تأثیری که این رفتار غیر انسان مدارانه بهجا گذاشته نوعی عدم امنیت روانی و در نهایت کم شدن حس استقلال و هویت یابی در مهاجرین است. هر انسانی در مکانی که زندگی میکند هویتش را کسب میکند و احساس میکند میتواند به تعالی خود برسد. اما وقتی این مهاجر افغان با فقر درگیر است و بعد بهعنوان «هیچ کس» در جامعه شناخته میشود چطور میتواند گلیم خود را به عنوان یک انسان از آب بیرون بکشد؟
این هیچ کس انگاری از هر مسئله بهداشتی و اجتماعی و … مهم تر است. قبل از آن که به وظایف خود (در حوزه درمان، بهداشت، آموزش و …) فکر کنیم؛ باید درک کنیم که فضای زیست یک انسان افغان در ایران چگونه است. مقدمه هر بحثی در این جلسه باید این باشد.
حدود سه میلیون افغان در کشور داریم و این یعنی حدود ۴% جمعیت کشور. شرایط عمومی زندگی یک مهاجر از بدو تولد را برای درک شرایطش می بایست مرور کنیم.
وقتی یک کودک افغان متولد میشود؛ اولاً در محیط فقرزدهای بزرگ میشود. فضای این محیط به لحاظ روانی و بهداشتی پاکیزه نیست. هنگام وضع حمل اگر خانواده کمی توان مالی داشته باشد به بیمارستان مراجعه میکند. در بیمارستان پوشش بیمهای ندارد. (شایانذکر است که مددکاری های بیمارستانها تا جایی که میتواند در این زمینه کمک خوبی میکنند اما توان آنها نیز به طور کلی کم است) اگر مشکلی خاص پیش بیاید و حساب وکتاب های آنان به هم بریزد، باید قید سلامت مادر و کودک را بزنند. سلامت مادر و کودک جز مهمترین شاخص های بهداشتی هر کشور است بهطوری که سلامت مادر حین بارداری و زایمان و کودک از تولد تا ۵ سالگی، نزدیک به ۷۰ درصد شاخص های بهداشتی را پوشش میدهند. اگر خانواده نتواند هزینه مورد نیاز را آماده کند و مددکاری نیز از پرداخت این هزینه عاجز باشد، باعث بروز مشکلات فراوانی خواهد شد.
مهر سال ۹۱ دو تا از مادرانی که با انجمن ما در ارتباط بودند و باردار بودند؛ و نسبت به خانوادههای افغان منطقه کمی مرفهتر بودند هنگام زایمان کودک در بیمارستان هر دو دچار مشکلاتی شدند که این باعث حدودا ۳۰ میلیون بدهی به بیمارستان شدند. (کودکان نیاز به نگهداری در دستگاه داشتند که امکان مالی اش مهیا نبود). در این حالت خانواده مجبور به انتخاب است؛ بین جان بچهای که تازه به دنیا آمده یا زندگی خانواده و سایر بچههایی که دارند. برای ما عجیب است اما برای مهاجرین امکان وقوع این اضطراب در خانواده بسیار بالاست. فضای ما متفاوت با آنهاست. حال اگر فرض کنیم امکانات مالی خانواده اجازه مراجعه به بیمارستان را نداشته باشد. در شهرها و استان های برخوردار کشور امکان مراجعه به بیمارستان برای زایمان کودکان ایرانی (که یکی از شاخصهای مهم بهداشت عمومی است) مردم بیش از ۹۸% است و شاخص عمومی آن حدود ۸۰ درصد است. اما در مهاجرین افغان اینگونه نیست. در وضعیت فقر گاه کودک در خانه توسط قابله یا اشخاص دیگر متولد خواهد شد؛ در محیطی غیربهداشتی. همین امر شروع بسیاری از بیماری های نوزادی خواهد بود. برای مثال یکی دیگر از مادران باردار این انجمن به تنهایی و در آشپزخانه خانه خود و حین تهیه غذا وضع حمل کرده بود. نظیر این اتفاق در این جمعیت نادر نیست.
در ادامه کودک دوران رشد خود را با حداقل امکانات فرهنگی و آموزشی طی میکند. توان تربیتی خانواده پایین است و حتی در این خانوادهها به علت مشکلات معیشتی عدم توجه حداقلی به کودک وجود دارد. کودکی در این انجمن داریم که جلوی چشمش، پدر خانواده مادر را از شدت کتک زدن کشته است. در خانوادههای ایرانی نیز شاید مشابه این اتفاقات باشد اما شیوع و شدت آن در مهاجرین بیشتر است.
مرحله بعد موعد ورود کودک به مدرسه است. نیمی از کودکان مهاجر افغان –تا پیش از امسال- امکان مدرسه رفتن نداشته اند و چنین امکانی به تازگی برای همه این کودکان به وجود آمده است. از این نقطه عبور کرده و به دوران مهم نوجوانی و شکل گیری شخصیت می رسیم. نوجوانی کودک افغان با فهم این نکته شروع میشود که «انگ افغانی بودن» خورده و خیلی از امکاناتی که همسن های او دارند، او نمیتواند داشته باشد. برای کار و ادامه تحصیل مشکل دارد. بسیار زیاد دخترانی در این انجمن وجود دارند که تا سوم راهنمایی آموزش دیدند و بعد متوجه شدند که امکان ادامه تحصیل ندارند و تنها کاری که میتوانند بکنند منتظر ازدواج بودن است.دوره بزرگسالی مهاجر افغان نیز به درگیری تام با مشکلات معیشت خانواده طی می شود و اگر تا آن زمان در دام اعتیاد نیفتد تا به آخر عمر مجبور است زندگی خود را به برطرف کردن مشکلات معیشتی خود و خانواده بپردازد و از امکان تربیت فرهنگی دور بماند.
با توجه به این نکات باید متوجه باشیم که ما طبق آیات قرآن اقوام و گروههای مختلف شدیم تا به یکدیگر آزمایش شویم. فقیر و غنی بودن، امکانات داشتن و نداشتن، و در این امتحان رابطههای دو سویه شکل بگیرد. متاسفانه در جامعه ما اینگونه نیست و آگاهی ما از وضیعت زیست مهاجرین افغانستانی (و نه فقط بهداشت آنان) بسیار پایین است.
در این وضعیت خاص و برای بهبود اوضاع بهداشتی آنان دو ضرورت داریم. اول در حوزه بهداشت: اینکه که تلاش کنیم امکانات بهداشتی شمول سراسری داشته باشد. بهجز واکسن، خدمات بهداشتی برای مهاجرین افغان بهراحتی در دسترس نیست. برخی از خانههای بهداشت به مشکلات شایع مهاجرین توجهی ندارد. مگر بیماری به حدی واگیر داشته باشد که نیاز به ریشهکنی آن باشد. (و البته باید ذکر کرد که بعضی از خانههای بهداشت نیز بسیار با دغدغه کار میکنند.) دومین مسئله مهم مربوط به حوزه درمان است: بیمه. از همه حضار این جمع خواهش میکنم اگر امکانی برای پیگیری این موضوع دارند، هر کس در حوزه خودش این مسئله را پیگیری کند. این مهم می تواند از مطالبات اصلی دانشجویان پزشکی در ایران باشد. فقر و عدم امنیت جسمی و روانی به شدت در مهاجرین وجود دارد. با حل شدن مسئله بیمه میتوان کمی از شدت این فقر کاست و شرایط بهتری را برای زندگی هم نوعانمان فراهم نمود.
دکتر احسان شمسی گوشکی، دبیر گروه اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و دبیر کمیته کشوری اخلاق در پژوهش های پزشکی، سرکار خانم «وریندا در» نماینده سازمان international relief و دکتر محمدرضا صالحی عضو هیات علمی گروه عفونی بیمارستان امام خمینی در پنل بحث این نشست حاضر بودند و هر یک بنا به تجربه خود از منظری متفاوت به مساله سلامت مهاجران پرداختند.
ابتدای این پنل دکتر صالحی در مورد وضعیت سلامت مهاجرین و تجربیاتی که از برخورد با آنان داشتهاند، بیان کردند.
دکتر صالحی؛ عضو هیئت علمی گروه عفونی بیمارستان امام خمینی در ابتدای صحبت خود وضعیت بهداشت و سلامت اتباع افغان، عراقی و آذربایجانی را بغرنج نامید. ایشان بخشی از این وضعیت را ناشی از استرس شدید ایجاد شده در اثر تغییر اساسی شرایط زندگی(مهاجرت) و بخش دیگر ان را مربوط به نظام سلامت کشور دانستند.
ایشان با اشاره به اینکه وضعیت سل در کشور افغانستان هیپراندمیک است، این بیماری را شایع ترین بیماری بین اتباع افغان شناخت. از نظر ایشان سل یک بیماری socioeconomic است و مشکل عمده ای که در ارتباط با آن وجود دارد عدم امکان کنترل ان با توجه به وضع نا به سامان سلامت در کشور افغانستان است.
این استاد گروه عفونی دانشگاه علوم پزشکی تهران در ادامه اعلام کرد:٧٠٪ امار بیماران مبتلا به مالاریا در کشور مربوط به بیماران افغان است که به صورت غیر قانونی از مرز پاکستان و کویت وارد کشور میشوند و معمولا سابقه ی گذراندن چند شب در بیابان و همچنین سابقه ی گزش را ذکر میکنند.
از دیگر بیماری هایی که دکتر صالحی به عنوان بیماری های شایع در بین مهاجرین یاد کردند لیشمانیوز جلدی ( سالک) در بین کودکان و هپاتیت ب ویروسی است. ایشان تاکید کرد که بسیاری از این افراد با توجه به اینکه توان پرداخت هزینه های درمان را ندارند علاوه بر اینکه با عوارض کشنده ی این بیماری ها مراجعه میکنند؛ باعث افزایش شیوع این بیماری ها در بین این جامعه می شود.
در انتها ایشان نقش آموزش و فرهنگ سازی را در بین جامعه ی اتباع افغان پررنگ دانست چراکه از نظر ایشان شرایط خاص فرهنگی در بین این اتباع وجود دارد که اموزش را با مشکل مواجه میکند؛ و همچنین ایجاد امکانات اموزشی، پوشش این افراد از نظر بیمه ی سلامت و اقدامات پیشگیرانه را به شدت حائز اهمیت دانست.
دکتر شمسی گوشکی پیرامون تصمیمات کلان درباره وضع سلامتی و بهداشتی مهاجرین توضیح دادند:
مسئله مهمی که با آن مواجه هستیم، مشکل فقدان داده است. ۴ درصد از جمعیت ما از کشور افغانستان هستند ولی اطلاعات خوبی مخصوصا در مسائل اجتماعی-سیاسی نداریم و معلوم نیست آیا واقعا تاثیر اقتصادی این افراد منفی بوده است یا خیر. این تصور بین مردم و مخصوصا در حاشیهنشینها و روستاییان عمومیت دارد که تاثیر اقتصادی مهاجران افغان بر کشور کاملا منفی بوده ولی هیچ پژوهش درستی در این زمینه صورت نپذیرفته است.
چندی پیش در پژوهشی نگرش دانشجویان و کارمندان دانشگاه تهران نسبت به مهاجرین افغان مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه این پژوهش حاکی از منفی بودن تصور دانشجویان و کارمندان این دانشگاه نسبت به مهاجرین افغان بود. برای اصلاح این امر، اولین اقدام اصلاح نگرش است.
در حوزه سلامت چند مشکل عمده داریم. باید بپذیریم در کشوری جنگ شده و عدهای بیگناه از ترس جان خود، از کشور خود خارج شدند و به کشورهای همسایه و بالاخص ایران و پاکستان وارد شدند. اتفاقی که ممکن است برای هر کشوری رخ بدهد.
حدود ۱۰ میلیون نفر مهاجر ثبت شده توسط UNHRC در سراسر دنیا وجود دارد که نزدیک به ۱۰ درصد این تعداد در ایران هستند و به نوعی ایران بزرگترین جمعیت مهاجرین دنیا را در خود جای داده است. از زمان ورود این مهاجرین سیاست ایران «درهای باز» بود. ۹۵ درصد افغانستانیها خارج از کمپهای پناهندگان زندگی میکنند و آن ۵ درصد هم به خواست خود داخل کمپها هستند و هیچ فشار و ضرورتی از کشور ایران برای این کار وجود ندارد.
اما در مورد ۸۰۰-۹۰۰ هزار نفری که در ایران به عنوان پناهنده ثبت شدهاند، باز هم بحث «documentation» جدی است. موظف هستند هر سه ماه یک بار برای تمدید مدارک خود به ادارات مربوطه مراجعه کنند و مشکلات خاص خود را دارند.
این مهاجرین و پناهندگان در کنار ما و با ما زندگی میکنند، از همین رو مهمترین وجه تصمیماتی که برای آنان گرفته میشود، سیاست است.
ترس اداره اتباع و سختگیریهای ایشان، ایجاد یک pull factor است که ۱۵۰۰ کیلومتری که با افغانستان مرز مشترک داریم، مجددا با انبوه مهاجرین مواجه شود. مرزهایی که کنترل بر آنان بسیار سخت خواهد بود. اما باید توجه داشت که بهداشت و آموزش پایه از این مسائل مستثنی هستند. این دو موضوع به عنوان حقوق پایه باید در اختیار همه قرار بگیرد و حتی باید از ثبت بودن یا نبودن افراد هم جدا در نظر گرفته شود. حتی میتوان از این دو موضوع برای بهبود سایر امور هم بهره برد؛ به عنوان مثال امسال تمام کودکان افغان ساکن ایران (فارغ از این که ثبت شده هستند یا خیر) در فرصتی محدود امکان ثبت نام در مدارس را یافتند. این اتفاق علاوه بر دسترسی همگانی به آموزش پایه، باعث بهبود در امر ثبت کردن مهاجرین شد.
مسئله بیمه مهاجرین هم در سطح وزارت بهداشت و سایر نهادهای مربوطه در حال بررسی است. مشکل اصلی بحث «عدالت در سلامت» است. هیچ گزارش رسمیای نداریم که کسی به علت مسئله ملیت برای کارهای اورژانس پذیرش نشده باشد و حتی برای مسائل غیر اورژانس هم تنها چند گزارش غیر رسمی وجود دارد که با کمی پیگیری رفع شد. اما با این وجود باید دانست دسترسی به خدمات یکسان نیست؛ چون بیمه ندارند. اولین مشکل جدی نبود access واقعی به علت نبود بیمه است. حتی پول خرید بیمه پایه نیز وجود ندارد. اما خوشبختانه با همکاری UNHCR در حال رفع این مشکل برای مهاجرین ثبت شده هستیم. (در مورد افراد undocumented به علت مسائل حقوقی بحث بسیار پیچیدهتر است.)
نقاط ضعف بسیاری وجود دارد اما میتوان با پافشاری حرفهمندان پزشکی بر اخلاق، بسیاری از این ضعفها را رفع کرد. در اخلاق حرفهای تاکید شده است که جنسیت و نژاد و امثالهم مهم نیستند. حتی در بسیاری موارد شاید خود را موظف بدانیم که علاوه بر تامین حداقلها بیش از سایرین به آنها اولویت بدهیم و از منابع شخصی خود خرج تامین سلامت آنان کنیم.
تحت بیمه قرار نگرفتن افراد ثبت نشده یک مسئله جهانیو دوراهیای اخلاقی است اما حتی وقتی پول و دسترسی هم به وجود آمد؛ اما باز هم به خاطر ملیت با آنان برخورد متفاوت شد و درجه دوم تصور شدند، باز هم مشکل جدی است.
حتی شاید پرسیدن این که «کجایی هستی؟» (حتی با قصد نزدیکتر شدن و اعتماد سازی) برای آنان خوشایند نباشد. باید توضیح بدهیم که هدف از پرسیدن این سوال چیست. «افغان بودن» نباید یک داغ یا ننگ تلقی شود، اگر چنین باشد حتی خود خانوادههای افغانستانی هم ترس مراجعه به مراکز درمانی را خواهند داشت. البته این ترس به جا نیست و هیچ گزارشی وجود ندارد که در بیمارستان این افراد تحویل پلیس داده شده باشند. اما در نحوه برخورد و برخی سیاستها قطعا مشکل داریم. مانند آن که چندی پیش از اهدای خون افغانستانیها در یکی از شهرهای کشور ممانعت به عمل آمد. نباید تصور کنیم که اینان تهدیدی برای سلامتی هستند و با این دید باعث سوگیری اجتماعی شویم. حتی اگر معلوم شد منبع بسیاری از بیماریها مهاجرین هستند باز هم باید توجه داشت که فرد در این امر تقصیری ندارد. باید به این فکر کرد که باید چه کرد تا کمترین تاثیر بر حوزه سلامت وارد شود.
خانم وریندا در نیز به نقل تجربیات خود از وضعیت سلامت مهاجرین فلسطینی و عراقی گفتند.
سرکار خانم جعفری آخرین سخنران این برنامه بود. ایشان از اتباع افغانستان، ساکن ایران، مددکار اجتماعی، دانشجوی مامایی و مادر، در شروع صحبتهای خود ب مشکلات اصلی مهاجرین که به زعم ایشان عموما ناشی از فقر این گروه است، اشاره کردند. ایشان وضعیت درمان و تحصیل را از اصلیترین معضلات مهاجران برشمردند. ایشان با اشاره به خانواده به عنوان یکی از ارکان اصلی اجتماع و مادر به عنوان یکی از اصلیترین ارکان در فرهنگ و تربیت فرزندان، بر ضرورت فراهم کردن امکان تحصیل برای مادران و نقش آن در هویتیابی فرزندان، پذیرش و درک صحیح پدیدهی دشوار مهاجرت توسط آنان تاکید کردند و مهمترین مشکل فرزندان را عدم اطلاع والدین تحصیل نکرده از تربیت صحیح برشمردند. خصوصا که در ایران تابعیت خون به جای تابعیت خاک برقرار است و این بر بحرانهای هویتی فرزندان مهاجر زادهی ایران دامن میزند، به طوریکه فرد با وجود تولد و پرورش در دل جامعه و فرهنگ ایرانی، ایرانی محسوب نمیشود.
ایشان در کنار این مشکل، با اشاره به وضعیت درمان مهاجرین افغانستان، عدم تمکن مالی خانوادهها را بزرگترین مشکل در این زمینه برشمردند. مهاجرین افغان بر چند دسته هستند، افراد با کارت یا پاسپورت آمایش که از حمایتهای مالی کمیسریا برخوردار میشوند، افراد با پاسپورت سامانهی طرح خانوار ک حمایتهای محدود کوتاه مدت دریافت میکنند، و افرادی که به صورت غیرمجاز مهاجرت کردهاند و از تمام حمایتها بیبهره و در نتیجه در بدترین شرایط درمانی هستند، که این خود ریشه در مشکلات دولت افغانستان و مشکلات شهروندان آن داشته و از حوصلهی این بحث خارج است.
به گفتهی این مددکار اجتماعی بیمهی سلامت (تکمیلی یا تامین اجتماعی) به تازگی و با شرایط بسیار محدود از نظر تعرفه و اعتبار زمانی و در نظر گرفتن شرایط کارفرما مهاجران افغان را پوشش میدهد که به خصوص در بیماریهای صعبالعلاج و سرطانها کارساز نیست و افغانها ناچار به پرداخت ۱.۵ برابر تعرفهی فرانشیز دولتی برای شهروندان ایرانی هستند که در شرایط کنونی اقتصادی ایران و وضعیت تحریمها هزینههای کمر شکن و غیر قابل تصوری را به خانوادهها تحمیل میکند، به طوری که ناچار به انتخاب میان فدا کردن فرد مبتلا و یا فروختن دار و ندار خود برای هزینههای درمان میشوند. حتی در افرادی که از حمایت مالی کمیسریا برخوردارند به علت محدودیت بودجه افراد تحت پوشش طبقهبندی شده و عمدهی تسهیلات به افراد جوانتر یا افراد با پیشآگهیهای بهتر اختصاص داده میشود و به عنوان مثال فرد با سرطان end stage از این امکانات بهرهای ندارد و درنهایت جان خود را از دست میدهد. امید است با بهبود وضعیت بیمهی افغانها شاهد معضلات اینچنینی نباشیم.