۱- کودکی که بخیه ی زیر چانه اش باز شده، سوژه ایست که همه خبرهای دیگر را زیر سایه جذابیت عجیب و غریبش گم می کند. چیز غیر قابل انتظاری نیست، دیگر عادی شده است. از پوشش خبر با بیشترین وسعت ممکن که بگذریم، واکنش مسئولین هم سرعت عجیبی دارد: بعد از پخش شدن خبر، وزیر بهداشت مصاحبه می کند و از اعزام دو تیم حقیقت یاب ( دقت کنید که نه یک تیم، که دو تیم ) به محل حادثه خبر می دهد. معاون درمان وزارت بهداشت شخصا عازم اصفهان می شود. در کمتر از ۲۴ ساعت رئیس بیمارستان خمینی شهر برکنار و پزشک و پرستار درگیر در حادثه تعلیق خدمت می شوند. نه خانواده ی بیمار، که خود شبکه بهداشتی درمانی خمینی شهر از پزشک و پرستار شکات می کند تا مبادا خودش زودتر متهم شود. دست پیش را می گیرد! این انتهای ماجرا نیست و دادستان خمینی شهر هم شخصا و راسا، بدون وجود هیچ شاکی خصوصی ای وارد پرونده می شود و به دلیل داشتن جنبه عمومی، حکم به بازداشت پزشک و پرستار می دهد! کمی بعد تر و در کمتر از سه هفته که به نوعی رکوردی در سرعت بررسی قضایی در کشور ما است، حکم متهمین هم صادر می شود و آنها با « یک درجه تخفیف » به دلیل نداشتن سابقه کیفری به پرداخت دیه و ۲۴ ماه حبس تعزیری و منع اشتغال به حرفه پزشکی به مدت یک و نیم سال محکوم شدند. شدت حکم، تکان دهنده است!
۲- سعید مرتضوی به گمانم بسیار کمتر از صدرا در افکار عمومی ما شناخته شده است. حداقل در میان جوانان و نوجوانانی که در تلگرام متن های مربوط به صدرا را پخش می کردند. اگر چه کارهایی که او کرده است و ماجراهایی که رد پایش در آنها به چشم می خورد بسیار بیشتر از صدرا و امثالهم است. از بستن فله ای مطبوعات در دوران اصلاحات گرفته تا ماجراهای تلخ بازداشتگاه کهریزک و فساد مالی گسترده در سازمان تامین اجتماعی. در همه ی اینها، مرتضوی نقش اول پرونده هایی است که هنوز که هنوز است به نتیجه نهایی و عادلانه نرسیده اند. بعد از ماجرای کهریزک که از سوی مقام معظم رهبری و رئیس پلیس و همه ی مسئولان وقت محکوم شد و سعید مرتضوی از جمله مسئولین مستقیم آن اتفاق بود، نه تنها خبری از توبیخ یا چیزی شبیه به آن نبود که مرتضوی از دادستانی تهران به جهت تشویق و دهن کجی به مخالفان، به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب می شود! بعد از آن هم دوباره با ترفیع درجه به تامین اجتماعی می رود و در آن جا هم عملکرد عجیب و غریبی به جا می گذارد: از اختصاص یک میلیارد و ۱۸۰میلیون تومان از بودجه سازمان به افراد مختلف گرفته تا واگذاری ۱۳۸ شرکت به بابک زنجانی. از سال ۸۸ تا به امروز سعید مرتضوی حتی ۲۴ ساعت نیز در بازداشت نبوده است! دادگاه در مورد کهریزک، حکم به تبرئه وی و در مور سازمان تامین اجتماعی نیز تنها به بازگرداندن ۴۶ میلیون تومان از مبالغ فوق رای داده است!
۴- ساده ترین روش برای دروغ گفتن، تعویض کردن آنچه که اتفاق افتاده، با روایت ناصحیح است. اما اغلب دروغ های زمان ما ریاکارانه تر و حساب شده تر هستند. دیگر خبری از قلب مستقیم واقعیت نیست، که اندازه ی وقایع به شکل باورنکردنی با آن چه که در واقعیت است متفاوت می شوند. خبرهایی گفته می شوند ولی خبرهای دیگر نه. حتی اگر اتفاقات گفته شده عینا اتفاق افتاده باشند ( که در مساله صدرا هنوز ابهام وجود دارد ) صحبت مدام از این و نگفتن «آن یکی»، مصداق یک دروغ است. اگر اهمیت یک موضوع مشخص را به تعداد ساعاتی از برنامه های شبانه روزی یک شبکه تلویزیونی که به آن اختصاص می یاد مرتبط بدانیم، به راستی باید سعید مرتضوی را در ۲۴ ساعت شبانه روز بیشتر در تلویزیون ببینیم یا صدرا و زخم زیر چانه اش را؟ به راستی چرا سعید مرتضوی را کمتر از صدرای ۵ ساله می شناسیم؟ پزشک و پرستار و سوپروایز خمینی شهری برای کشور و اخلاق و اعتماد اجتماعی بیشتر هزینه ایجاد کرده اند یا سعید مرتضوی ها که با این همه اتهام، هنوز هم می توانند آزادانه در پیاده روی اربعین در عکس ها لبخند بزنند؟ آیا نشان دادن ۲۴ ساعته ی زخم صدرا، برای فراموشی زخم هایی که امثال مرتضوی بر پیکر رنجور و نحیف جامعه زده اند نیست ؟ آیا برخورد قاطعانه با پزشک و پرستار و سوپروایزر بی پناه، برای سرپوش گذاشتن بر مماشات با امثال مرتضوی ها نیست ؟ اینها قربانی آنها نشده اند ؟
۵- صدرا و عکس هایش با متن های سوزناک در شبکه های اجتماعی دست به دست می شوند. در صادقانه ترین تحلیل ها، کسانی که به این حادثه واکنش نشان می دهند، خود را در یک فرآیند مدنیِ واکنش به کاستی ها جهت رفع آنها سهیم می دانند که البته این هم بخشی از واقعیت است. اما اگر ایدئولوژی را بشناسیم، متوجه شویم که آنها در یک بازی همگانی شرکت می کنند، در بازی خطرناک انحراف افکار عمومی از تخلفات سعید مرتضوی به سوی زخم چانه صدرا.
عالی بود آقای دکتر.