خطر طب اسلامی هر روز جدی تر از دیروز احساس می شود. روشهایی که هرچند طب اسلامی خوانده می شوند اما در واقع نه علمی اند و نه حتی اسلامی. در ماههای اخیر با افزایش فعالیتهای تبلیغی مدعیان این طب، آگاهی نسبت به خطرات روشهای آنها نیز افزایش یافته و کم کم شاهد عکس العملهایی از سوی مسوولین، پزشکان و حتی روحانیون بوده ایم. کار بجایی رسید که آیت الله سبحانی در اظهار نظری وجود طب اسلامی و غربی را منکر شد و گفت: “اینکه میگویند طب امروز، طب آمریکا و جاهای دیگر است، حرف غلطی است، این طبی است که قبل از اسلام بوده و اطبا اسلام آن را تکمیل کردهاند و غربیها تکمیلتر کردند و این علمی است که از اول آمده و دست به دست شده و امروز به دست ما رسیده است.” عکس العمل های مشابه دیگری نیز در میان روحانیون برانگیخته شد. در عکس العمل دیگری سید کاظم طباطبایی رئیس پژوهشگاه دانشگاه دار الحدیث، تاکید کرد که از کل ۶۰۰۰ حدیثی که در حوزه طب داریم، تنها ۵ درصد سند صحیح دارد و از این تعداد نیز اکثرا در مورد خاصیت مواد غذایی بیان شده اند و کاربرد درمانی ندارند. این روحانی در همان سخنرانی تاکید کرد که “من با عنوان طب اسلامی مخالف هستم. یعنی بنده نمیپذیرم که هدف دین و شریعت در درانداختن نظامی بعنوان نظام پزشکی باشد. من اساسا با این عنوان طب اسلامی مشکل دارم، اگر چه در سالهای اخیر واژه طب اسلامی بسیار رواج پیدا کرده است و البته پیشینه ای هم ندارد” .
به نظر می رسد شماری از روحانیون دریافته اند که اطلاق نام اسلامی بر روشهایی که هیچ پشتوانه علمی و حتی شرعی ندارند در طولانی مدت و پس از ابتر ماندن این روشها و روشن شدن آثار مخرب آنها، ضربه ای جبران ناپذیر بر اسلام خواهد بود. از سوی دیگر این افراد مسوولیت خود را در برابر سلامت مردم شناخته اند و بنابر همان مسوولیت شناسی و برای آگاه کردن مردم اظهار نظر کردند. در کنار این روحانیون، بسیاری از مقامات وزارت بهداشت نیز در مورد طب اسلامی موضع گرفتند. در راس آنها دکتر هاشمی بود که در کنگره اطفال به شدت به طب اسلامی حمله و از قوه قضاییه و پزشکانی مانند دکتر ولایتی و مرندی بابت انفعال در برابر این کج رفتاری انتقاد کرد. “در جامعه ما همه میخواهند محبوب باشند و برایشان صلوات بفرستند و کف بزنند و کسی نمیخواهد با کجرفتاریها برخورد کند، به خصوص وقتی که به کج رفتاریها یک صبغه دینی میدهند و هر خلاف و اشتباهی میخواهند تحت عنوان آن انجام میدهند.” در ادامه وی با بیان اینکه من به سهم خودم در خفا تلاش کردم تا با افرادى که با لباس پیغمبر و به اسم دین به سلامت مردم آسیب مى زنند، مقابله شود، گفت: “متاسفم که قوه قضاییه در برخورد با سوء استفاده گران از دین و آسیب به سلامت مردم حساسیت کمترى دارد، ما فقط در بخش هایى که به قدرت مربوط است شاخک هایمان خوب عمل مى کند، در حالى که دین چیزى جز رفتار و اخلاق نیست.”
چیزی از صحبتهای وزیر بهداشت نگذشته بود که صادق لاریجانی ریاست قوه قضاییه تلاش کرد تا به این صحبتها پاسخ دهد. او با فروکاستن نقش و خطرات طب اسلامی به توصیه به مسواک نزدن و مراجعه نکردن به پزشک، مقابله با اینچنین افرادی را خارج از حیطه وظایف قوه قضاییه دانست. ” به عقیده ما نمی توان هر حرف ناصحیحی را جرم تلقی کرد. کسانی هستند که اساساً معتقدند نباید حتی به پزشک هم مراجعه کرد! آیا کسی که چنین اعتقادی دارد مجرم است و باید او را زندانی کرد؟!” در ادامه با ذکر خاطره ای از کتابی به نام طاعون پزشکی نام برد که به گفته ایشان، در آن یک جامعه شناس با استناد به نظر پزشکان، بسیاری از معالجات موجود را ناصحیح و بی فایده خوانده است. ” البته این قبیل اظهارنظرها افراطی به نظر می رسد اما فرض کنیم امروز کسی این سخنان را بر زبان بیاورد، قوه قضاییه چه برخوردی می تواند با او داشته باشد؟”
آملی لاریجانی در ادامه گفت: “دستگاه قضایی در جایی که واقعاً جرم و تخلفی صورت گرفته و به موضوع ورود پیدا می کند، آه و ناله ها بلند می شود که قوه قضاییه مخالف آزادی بیان است. حال چگونه می توان انتظار داشت که دستگاه قضایی صرف اظهارنظر یک فرد در حوزه سلامت و در حالی که جرمی هم رخ نداده است به موضوع ورود پیدا کند و آن را مورد رسیدگی قرار دهد؟”
نگاهی به عکس العمل ایشان برای ما روشن می سازد که با وجود آگاهی که در تعدادی از علما و پزشکان نسبت به خطرات فاجعه بار طب اسلامی ایجاد شده، قوه قضاییه هنوز عزمی برای برخورد با این پدیده ندارد یا آنرا خارج از وظایف خود میداند. در مورد این عکس العمل می توان به چند نکته اشاره کرد:
نخست اینکه آیت الله لاریجانی به درستی به اهمیت آزادی بیان اشاره کرده اند. اینکه کسی به صرف بی اعتقادی به پزشکان و بیان این بی اعتقادی مجازات شود، احتمالا با موازین حقوق بشر و اصل اساسی آزادی بیان مغایر است. اما آیا عملکرد اینگونه افراد به بیان صرف، محدود بوده است؟ یا آنکه مدتهاست که از مرحله تئوری پردازی و در واقع خیال پردازی خارج شده و با راه اندازی مطب و داروخانه به سوداگری با جان مردم مشغول اند؟
دوم اینکه آزادی بیان محترم است و این قول ایشان قابل ستایش. پرسش اما اینجاست که آزادی بیان تنها در مورد بی اعتقادی به پزشکان محترم است یا در سایر موارد هم می تواند محترم باشد؟ برای نمونه اگر کسی به روحانیت بی اعتقاد باشد و آنرا تبلیغ کند باز هم محترم خواهد بود؟ آیا اگر بخواهد روزی و جایی از فساد یک قاضی سخن بگوید باز هم حریم آزادی او مصون خواهد ماند؟
سوم پرسشی که به ذهن بنده می رسد آن است که ما با قوه ای مواجهیم که چالاکی زیادی در برخورد با بعضی موارد جرم دارد. این قوه و دادستانی آن، بارها شده، روزنامه ای را به دلیل آنچه تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب در چاپ یک مقاله خوانده شده، در فاصله چند ساعت یا روز تحت تعقیب قرار داده اند اما چگونه است که در برابر فعالیت تبلیغی پیگیر مدعیان طب اسلامی علیه روشهای علمی، ساکت مانده اند؟ کمی عجیب است که مدعیان طب اسلامی با انواع روشها از سخنرانی گرفته تا انتشار مطالب در سایتهای اینترنتی به تبلیغ روشها و داروها و حتی فروش آنها مشغول اند اما هیچ برخوردی با آنها نمی شود. آیا دادستانی و قوه قضاییه در برابر به خطر افتادن سلامت مردم مسوولیتی دارند یا خیر؟ اینجاست که به نظر می رسد رویکرد یکدستی در برخورد با این موارد وجود ندارد و به قول دکتر هاشمی شاخک های ما تنها در بعضی موارد تیز است.
چهارم آنکه منظور وزیر بهداشت از انفعال قوه قضاییه، تنها مخالفت طب اسلامی با مسواک و واکسن نبود بلکه سخن او متوجه مجوعه عملکردهای غیرعلمی بود که با حاشیه ای امن مشغول تجویز روشهایی غیرعلمی و آسیب زدن به بیماران اند. مدت هاست که این افراد، کار را بطور عملی آغاز کرده اند و در حال طبابت غیرقانونی برای بیماران هستند. آیا طبابت بدون آنکه مدرکی معتبر در کار باشد جرم است یا خیر؟ این پرسشی است که بایست پاسخ داده شود.
پنجم اینکه اگر بناست که هر کس آزاد باشد به هر روشی که می خواهد طبابت کند چرا پزشکان این همه تحت فشار قرار می گیرند؟ یک پزشک برای هر دارویی که تجویز کرده باید پاسخگو باشد، در حالیکه سالهای سال از عمرش را برای تحصیل در همین رشته گذرانیده اما فردی که هیچ علمی در زمینه پزشکی ندارد با تکیه بر احادیثی که به گفته سیدکاظم طباطبایی، اکثریتشان جعلی هستند به طبابت می پردازد و احدی هم او را مواخذه نمیکند. چه توضیحی برای این استاندارد دوگانه وجود دارد؟
ششم و آخرین نکته اینکه بنظر می رسد در جایی هم کوتاهی متوجه خود ما پزشکان و سازمان نظام پزشکی است. پزشکان باید با صدایی بلند، منطقی قوی و زبانی مناسب در برابر این سوداگری کشنده بایستند و آنرا محکوم کننند. نظام پزشکی می بایست پیگیری قضایی را بر عهده گیرد، رسانه ها را از خطر بزرگی که در راه است آگاه کند و با جلسات خصوصی و عمومی و با اتکا بر دلایل علمی و محکم، روحانیت را از خطری که در کمینشان است مطلع سازد. هر چند انتظار از قوه قضاییه بحق است اما نمی توان همه بار راهم بر دوش آنها انداخت. پزشکان باید خود از انفعال خارج شوند و سپس قوه قضاییه را هم به داوری فرا بخوانند.
پاسخ بدهید
5 نظر برای مطلب "سایه تاریک طب اسلامی بر سلامت مردم: سوداگری در لباس دین"
سلام هم وطن بزرگوار
توصیه میکنم بیشتر مطالعه کنید.راجع به خطا های ذهن.راجع به طب.راجع به اسلام.
توصیه میکنم یک سر به بیمارستانها بزنید و به عینه بیمارانی رو که تحت تاثیر شیادان باور کردن یک سری چیز ها رو ببینید. که حالشون بهتر شده یا بدتر.
توصیه میکنم با آرامش و منطق حرف هر دو دسته رو و نتایج درمانیشون رو در یک بیماری یا زمینه ی خاص با عقل خودتون و بدون جهت گیری قضاوت کنید.
اینها برای هر فرد صاحب منطقی حجت رو تمام میکنه.هر چند قضیه خیلی روشن تر از این حرفهاست.حداقل برای افرادی که در دل داستان هستند.
بر اساس امار world bank در سال ۱۹۶۰ امید به زندگی در ایران ۴۵ سال بوده، طی همین امار در سال ۲۰۱۵ این رقم به۷۵ سال رسیده، این افزایش همگی مدیون پیشرفت های طب اسلامی و محققین زحمت کش اون است :))
https://goo.gl/7TueTW
سلام
بیخیال این جار و جنجالها… یک سر بزنید به لینک زیر ببینید این طبی که میگن اسلامی است چقدر اسلامی است؟ چی هست؟ اصلا علمی هست یا عملی؟ و…
http://delnevis-2010.blogsky.com/1397/07/18/post-1302/%D8%B7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F-%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%B7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
مرگ بر طب هاریسون
و تو چه میدانی طب اسلامی❤چیست