یادداشت

جامعه، پزشکان و دو پرده

اگر از دسته افرادی باشید که به معاشرت با دیگران فارغ از سن، شغل و … علاقه دارد، حدس می زنم کم و بیش موقعیت هایی شبیه آنچه که در ادامه بیان خواهم کرد را تجربه کرده باشید. البته که ممکن است اهل فن عقیده داشته باشند که حکم جزء را نمیتوان برای کل ثابت دانست، اما نگرشی که توضیح آن هدف اصلی این یادداشت است، برای بسیاری آشنا و ملموس خواهد بود.

پرده اول: صف انتظار تصویربرداری

چندی پیش بود که به خاطر درد و تورم دست بعد از ورزش به ارتوپد مراجعه کردم. با گرفتن نسخه و مراجعه به مرکز تصویر برداری نوبت گرفتم و در سالن انتظار نشستم. هنوز به خودم نیامده بودم که کجا هستم و کی نوبت من است و…، اولین جمله “کارشناسی” از دهان مرد جوانی که کنار من نشسته بود بیرون آمد: “دیدی این دکترا چقد بی انصافند؟!”. طبیعتا برای اینکه مکالمه ای که هنوز شروع نشده را به پایان نرسانم به روی خودم نیاوردم که دانشجوی پزشکی هستم. همین جرقه کافی بود تا سفره دل بقیه باز شود. یکی از اینکه نیمه شب با حالت سرماخورده مجبور شده برای ویزیت در اورژانس بیمارستان شریعتی نیم ساعت منتظر بماند، گله مند بود! مرد میانسال و به نظر متمولی از این شکایت داشت که پزشکان در برابر کاری که انجام نمیدهند پول زیادی میگیرند. وقتی از او پرسیدم که شغل او چیست، در جواب من گفت: “مشاوره خرید ملک می دهم.” پاسخی ندادم!

پرده دوم: موسسه رتبه سازان

قسمت عجیب این روایت زمانی رقم میخورد که شما به صورت اتفاقی به یک موسسه کنکور سر می زنید. اگر قبل تعطیل شدن کلاس چندصد نفری فلان استاد زیست شناسی سر برسید، با سیل بی امان والدینی مواجه خواهید شد که معتقدند فرزند آنها باید پزشک شود! مگر همین دوست ما نبود که عقیده داشت پزشکان بی انصافند؟! اینجا آمده تا با صرف هزینه میلیونی، فرزند خود را راهی کسوت بی انصافی کند؟! شاید تصور میکند که فرزند او جامعه پزشکی را متحول خواهد کرد، اما محتمل است؟!

شاید در همین نقطه با خود بگویید که انتخاب رشته تجربی در دوران متوسطه و دنبال کردن رویای پزشک شدن خواسته دانش آموزان است و نه والدین آنها. در پاسخ باید گفت که متاسفانه در ساز و کار انتخاب رشته و مهم تر از آن انتخاب شغل آینده در کشور ما، اهمیت بسیار کمی به علاقه دانش آموزان داده می شود. در جوامع غربی از همان ابتدا از والدین دانش آموزان درخواست میشود تا یک روز را محل تحصیل بچه ها سپری کنند و در مورد شغل خود برای دانش آموزان توضیح دهند. این شاید اولین قدم در راستای ایجاد فضایی مناسب برای تصمیم گیری شغل آینده باشد.  در کشور ما بسیاری از دانش آموزان همین تجربه اندک را هم به دست نمی آورند. طرح های هدایت تحصیلی هم در سالهای مختلف تاثیری در این روند نگذاشته اند. آخرین نمونه آن مصوبه ۹۲۷ شورای عالی آموزش و پرورش است که با اعتراض شدید والدین مواجه شد. چرا؟! چون والدین صلاح می دانند که فرزندشان پزشک شود.

پایان تلخ

قطعا جامعه پزشکی و سیاست گذاران نظام سلامت از ورود دانش آموزان نخبه به این حرفه استقبال می کنند. اما قسمت دردناک ماجرا آنجاست که با کوچک ترین خطای پزشکی، تلاش های شبانه روزی فعالین حیطه سلامت زیر سوال برده می شود، اغلب با بی مهری مواجه و بی انصاف خوانده می شوند ولی وقتی زمان تصمیم گیری برای فرزندان فرا می رسد، پزشکی می شود سراسر رویا و انصاف. شاید بیان زوایای مختلف زندگی یک پزشک و بعضا رویاهای برباد رفته وی، در اصلاح دید جامعه و کنترل “تورم” انتخاب پزشکی به عنوان شغل آینده در دانش آموزان موثر باشد، در عین حال خوب است که قبل از بیان دیدگاه کارشناسی خود نسبت به هر شغل و حرفه ای، ابتدا منصفانه همه جوانب آن حرفه را بسنجیم و سپس آن را به ورطه نقد بکشیم.

 

درباره نویسنده

امیر اشرف گنجوئی

دانشجو پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
عضو کمیته ملی المپیاد زیست شناسی

پاسخ بدهید

اولین نفری باشید که نظر می دهید

مرا مطلع کن از
avatar
wpDiscuz
Powered by Themes24x7