به گزارش صدای پزشکان دکتر افشین یداللهی روان پزشک،شاعر و ترانه سرای سرشناس کشورمان، صبح امروز در مسیر بازگشت از هشتگرد به سمت تهران به دلیل برخورد شدید یک دستگاه کامیون با خودرویش، به شدت مجروح شده و در بیمارستان امام جعفر صادق (ع) شهر هشتگرد درگذشت.
دکتر یداللهی پزشک متخصص اعصاب و روان فارغ التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بود. وی فعالیتهای حرفهای ترانهسرایی خود را در سال ۱۳۷۶ در سازمان صدا و سیما آغاز کرد. دکتر یداللهی برای تیتراژ بسیاری از سریالهای تلویزیونی از جمله شب دهم،میوه ممنوعه، مدار صفردرجه،شهرزاد و معمای شاه ، ترانههایی سروده است. وی چندین سال نیز اداره انجمن خانه ترانه را بر عهده داشت.
از دکتر افشین یداللهی پنج مجموعه شعر به نامهای «روزشمار یک عشق»، «امشب کنار غزلهای من بخواب»، «جنون منطقی»، «حرفهایی که باید میگفتم و… تو باید میشنیدی» و «مشتری میکدهای بسته» به جا مانده که همه آن ها توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.
صدای پزشکان درگذشت این پزشک و شاعر بنام کشورمان را به خانواده، دوستان و همکاران ایشان تسلیت عرض می نماید.
برخی از اشعار معروف ایشان در ادامه آمده است:
«من عاشق چشمت شدم» تیتراژ سریال مدار صفر درجه به خوانندگی علیرضا قربانی:
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود وُ نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو، نه آتشی وُ نه گِلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین، شاید کمی هم کیشتر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود.
«جان من فدای ایران» تیتراژ سریال معمای شاه به خوانندگی سالار عقیلی:
ایران …
فدای اشک و خنده تو
دل پر و تپنده تو
فدای حسرت و امیدت
رهایی رمنده تو
رهایی رمنده تو
ایران …
اگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقان بینشانی
که پای درد تو نشستند
کلام شد گلوله باران
به خون کشیده شد خیابان
ولی کلام آخر این شد
که جان من فدای ایران …
تو ماندی و زمانه نو شد
خیال عاشقانه نو شد
هزار دل شکست و اخر
هزارو یک بهانه نو شد
ایران …
به خاک خسته تو سوگند
به بغض خفته دماوند
که شوق زنده ماندن من
به شادی تو خورده پیوند
به شادی تو خورده پیوند
ایران …
اگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقانه بینشانی
که پای درد تو نشستند
که پای درد تو نشستند
«تو دیگر خوب نخواهی شد» از مجموعه شعر «حرفهایی که باید میگفتم و… تو باید میشنیدی»:
تا آخر عمر
درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی
مقایسه تو را
از پا در خواهد آورد
من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
تو
دیگر
خوب نخواهی شد
پاسخ بدهید
اولین نفری باشید که نظر می دهید