یادداشتی از عباس عبدی، منتشر شده در روزنامه اعتماد تاریخ ۲۰ تیر ۱۳۹۵
همیشه از این دفاع شده که همه فعالان و کنشگران و گروههای صنفی، نهاد و سازمان مربوط به خود را داشته باشند. وظیفه این نهاد از یک سو دفاع از حریم و منافع آن صنف است ولی از سوی دیگر حراست از اخلاق حرفهای و اعتبار صنف نیز وظیفه این نهاد است. در واقع حساسیت صنف نسبت به منافع اعضای آن موجب میشود که بیش از هر گروه دیگری نسبت به تخلفات و خطاهای احتمالی و رعایت اخلاق حرفهای اعضای صنف حساس باشد. هرچند بسیاری از صنوف در ایران واجد تشکیلات قوی مرتبط با انجام این دو وظیفه نیستند و فقط تعداد معدودی از صنوف مثل وکلا و پزشکانند که دارای چنین سازمانی هستند و این نیز به دلیل جایگاه قانونی آنهاست. ولی همیشه این خطر وجود دارد که وضعیت موجود این نهادها نیز به مرور تبدیل به یک سازمان اداری مثل سایر ادارات دولتی شود و این نهادها نتوانند چنانچه شایسته است از اعتبار و اصول حرفهای و منافع اعضای صنف دفاع کنند. فراموش نکنیم، حق دفاع از منافع اعضای صنف، روی دیگری دارد و آن تکلیف نهاد مدنی در دفاع از حقوق مردم در برابر تخلفات و قصور یا تقصیرهای اعضای صنف است، اگر این بخش انجام نشود بخش اول نیز اجرایی نخواهد شد و در نهایت، نهاد مدنی تبدیل به یک سازمان بروکراتیک بیخاصیت میشود.
متاسفانه مدت زیادی است که صنف پزشکان آماج حملات گوناگونی شده است، این حملات از دو محور انجام میشود. اول، چگونگی دریافت حقالزحمهها و محور دیگر نحوه برخورد آنان با بیماران و نیز قصور یا تقصیرهای پزشکی است. در این میان آنچه موجب تاسف است، عدم حضور موثر سازمان نظام پزشکی در این دو موضوع مهم است.
واقعیت این است که پزشکان ایرانی یکی از موثرترین صنوف کشور هستند، حتی در میان همصنفان منطقهای خود نیز از جایگاه و اعتبار بالایی برخوردار بودهاند. به ویژه آنکه به لحاظ حرفهای شهره هستند. جالب اینکه نزد مردم هم از اعتبار بالایی برخوردار بودهاند. در پیمایش سال ١٣٧٩ پزشکان پس از معلمان و استادان دانشگاه در سطوح بالای اعتماد اجتماعی نزد مردم قرار داشتند و همچنان این رتبه را تا حدودی حفظ کردهاند، به ویژه آنکه اعتماد داشتن به پزشکان یکی از مهمترین شرایط برای نظام بهداشت و درمان است. ولی با اتفاقاتی که هرازگاهی رخ میدهد و در عین حال پاسخ شایستهای به آنها داده نمیشود، این اعتماد ممکن است لطمه بخورد. لطمه دیدن اعتماد ساده است ولی جبران آن بسیار سخت است.
مرگ آقای عباس کیارستمی از این حیث نمونه بسیار مناسبی است. هرچند کوتاهی احتمالی در درمان هر بیمار و با هر سطح اجتماعی قابل پذیرش نیست ولی با توجه به آنچه درباره کوتاهی و اشتباهات درمانی نسبت به آن مرحوم شنیده شده این مورد از اهمیت بالایی برخوردار است به ویژه اینکه قول مستقیمی از ایشان نقل میشود که درباره پزشکان معالج خود گفته است: «خراب کردند.» علت این اهمیت هم روشن است، وقتی که فرد مشهور و محترمی که طبعا میان جامعه پزشکی هم محبوبیت دارد و از نظر پرداخت هزینههای درمان نیز مشکلی نداشته است، دچار قصور یا تقصیر احتمالی پزشکان شود، وضعیت مردم عادی جای خود خواهد داشت.
البته تردیدی نیست که خطای پزشکی هم مثل هر حرفه دیگر قابل فهم است ولی مرز میان خطا، قصور و تقصیر باید روشن شود. چه کسی میتواند در این باره نظر دهد؟ اگر سازمان نظام پزشکی چنان بیطرفانه و منصفانه عمل کند که هیچ جای بحثی باقی نگذارد، نه تنها بزرگترین خدمت را به جامعه کرده، بلکه موجب افزایش اعتماد مردم به جامعه پزشکی نیز خواهد شد. اگرچه رییس کل سازمان نظام پزشکی، معاون انتظامی خود را مسوول رسیدگی به این پرونده کرده است، ولی از آنجا که تاکنون نتایج رسیدگیهای منصفانه از پروندههای پزشکی به اطلاع عموم نرسیده است، این احتمال وجود دارد که این مورد نیز چنانچه شایسته است به سرانجام نرسد، بنابراین پیشنهاد میشود که پزشکان مورد اعتماد خانواده مرحوم کیارستمی یا حتی اعضای خانواده وی نیز در جریان جزییات این رسیدگی باشند و اگر هرگونه قصور یا تقصیری رخ داده آن را منتشر و اقدام کنند و اگر هم هیچ مشکلی نبوده در این صورت خانواده آن مرحوم از پزشکان معالج و به تعبیری از جامعه پزشکی رفع اتهام کنند. کسی که فوت کرده زنده نخواهد شد، ولی عدالت و بازسازی اعتماد از هر چیز دیگری مهمتر است به ویژه آنکه مربوط به مرگ هنرمندانی باشد که در جهت تحقق آن گام برداشتهاند.
خوشبختانه فضای رسانهای در حال باز شدن است ولی باید از گمانهزنی پرهیز کرد مشروط بر اینکه قول داده شود رسیدگی به این موضوع به بهترین شکل انجام میشود. این رسیدگی میتواند آغاز اصلاحات و تغییرات جدی در روابط پزشک و بیمار در ایران شود و اعتماد عمومی را نسبت به پزشکان بیش از پیش افزایش دهد.