یادداشت

اینجا هر چه را میخواهند خراب شود، زیادش میکنند!

اینجا هر چه را میخواهند خراب شود، زیادش میکنند!

نظرات نویسنده مهمان لزوما بازتاب دهنده نظر صدای پزشکان  نیست.

طرح دو برابر شدن ظرفیت پذیرش دانشجویان پزشکی با دو فوریت تقدیم صحن مجلس شد…

با شنیدن این خبر، ناخودآگاه یاد سالهای آخر دهه هشتاد افتادم. دولت وقت، سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) را منحل و این سازمان پرافتخار را زیرمجموعه وزارت آموزش پرورش خود کرد. آن سالها شما اگر در تهران میخواستید در مدارس به اصطلاح تیزهوشان پذیرفته شوید باید سه مرحله آزمون طاقت فرسا را پشت سر میگذاشتید. حتی با پدر و مادرتان هم مصاحبه میکردند. چند هزار نفر متقاضی بودند که در یکی دو مدرسه منتخب شهر پذیرفته شوند. به تبع سیاست های خاص دولت، تعداد مدارس سمپاد تهران را ناگهان تا ده برابر افزایش دادند. هر مدرسه هم مجبور بود تعداد دانش آموز بیشتری بگیرد. آن سازمان قدرتمند تبدیل شد به زیرمجموعه وزارت خانه ای که همیشه به همه جا بدهکار است. بودجه شان را قطع کردند. امکاناتشان گرفتند. معلم هایشان را فراری دادند. کیفیت دانش آموزان ورودی شان هم سال به سال کاهش پیدا کرد. میدانید منطقشان چه بود؟ اینکه دلیلی ندارد این همه امکانات در اختیار یک عده خاصی از دانش آموزان باشد. باید همه بتوانند استفاده کنند. باید انحصار شکسته شود! باید عدالت آموزشی برقرار شود. یادم هست معلم ها و مدیرها چقدر اعتراض کردند که آقا جان! این راهش نیست. حداقل یک پژوهشی مطالعه ای چیزی انجام دهید یا اگر نمیتوانید حداقل ببینید بقیه کشورها چه میکنند. اما به گوش کسی نرفت که نرفت. نمیدانم! شاید هم فرزند مسئولی پشت صف طویل این مدارس گیر کرده بود. الان ده سالی از آن وقت ها گذشته است. در هفتمین سال کاری ام به عنوان معلم در این مدارس فقط میتوانم ابراز تاسف کنم و آروزی داشتن شرایطی مانند روزگار دانش آموزی خودم را برایشان داشته باشم.

بر خلاف تصور عامه، نگرانی من فرصت شغلی و درآمد نیست. سالها فعالیت و کار مستقل به من ثابت کرده است که درآمد و رضایت شغلی ربطی به رشته تحصیلی و امکانات و تعداد رقیبان ندارد. دغدغه من تنها و تنها تنزل کیفیت در جامعه بزرگ پزشکی این کشور است. جامعه ای که خدمات و افتخاراتش را احدی نمیتواند انکار کند. انسان هایی که علیرغم تمام تهمت ها و تخریب ها هنوز هم پس از معلمان و استادان دانشگاه سومین قشر مورد اعتماد مردم اند. اندوه من فرار استعدادهاییست که آینده روشنی برای خود و حرفه محبوبشان متصور نیستند. اضطراب من خالی شدن حرفه پزشکی از افراد باسواد و توانمند است.

تأسف من هم برای آنهاییست مصالح کشور را فدای منافع شخصیشان میکنند و حاضرند بارها از یک سوراخ گزیده شوند و با تحریک و تهییج احساسات مردم به پشت و مقامی برسند. این متن را امروز مینوبسم تا شاید ده سال بعد اگر یک نفر خواست از تجربیات گذشتگان درس عبرت بگیرد، این حافظه تاریخی برایش مرور شود. البته که احتمالش را بعید میدانم والسلام!

درباره نویسنده

سهیل خلجی

دانشجوی سال ششم پزشکی
دانشگاه علوم پزشکی تهران

Subscribe
مرا مطلع کن از
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments
Powered by Themes24x7